تأثیر آموزش مهارت های ادراک بینایی بر بهبود عملکرد خواندن در دانش‌آموزان نارساخوان

هدف: هدف این مطالعه، تعیین اثربخشی آموزش مهارتهاي ادراك بينايي بر بهبود عملكرد خواندن دانش‌آموزان نارساخوان است که شامل درک متن و بازشناسی لغت در متن میشود. روش:‌ پژوهش حاضر از نوع نيمه‌آزمايشي و طرح تحقيق نيز طرح گروه شاهد نابرابر است که با انجام آزمونهای خواندن متن و تصاویر پیچیده در دو گروه 30 نفره از دانشآموزان نارساخوان کلاس سوم دبستان که با نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای از میان مدارس ابتدایی انتخاب شده -بودند، انجام شد. برای تحلیل دادهها از آزمون t در نمونه‌های مستقل و برای بررسی اختلاف میانگینهای دو گروه (آزمایش و شاهد) از بازآزمایی استفاده شد. یافته‌ها: نتایج پژوهش بین نمرات پیشآزمون و پسآزمون دو گروه آزمایش و شاهد تفاوت معناداری نشان داد (05/0p<)؛ به این صورت که نمرات دانشآموزان نارساخوانی که بعد از پیشآزمون آموزش مهارتهاي ادراك بينايي قرار بودند، در پسآزمون بیشتر بود. به عبارت دیگر، آموزش مهارتهاي ادراك بينايي موجب بهبود عملکرد خواندن دانشآموزان نارساخوان شد. نتایج همچنین نشان می‌دهند که آموزش مهارتهای ادراک بینایی عملكرد خواندن دانش‌آموزان نارساخوان را بهبود میبخشد. ضمن این که تقویت مهارتهای ادراک بینایی می‌تواند توانایی دانشآموزان نارساخوان را در درک مطلب و بازشناسی لغت در متن افزایش دهد. نتیجه‌‌گیری:‌ چون آموزش مهارتهای ادراک بینایی عملکرد خواندن دانشآموزان نارساخوان را بهبود میبخشد و به تبع آن در توانایی خواندن و درک مطلب آنها پیشرفت قابل‌ملاحظهای پدید میآورد، روش مناسبی است برای آموزش همۀ دانش-آموزان نارساخوانی که در زمینۀ ادراک بینایی مشکل دارند.

بررسی اثر موسیقی‌درمانی بر کاهش بی‌قراری در مبتلایان به آلزایمر ساکن در خانه‌های سالمندان شهرستان شهریار

هدف: هدف مطالعۀ حاضر، بررسی اثر موسیقی‌درمانی بر کاهش بی‌قراری بیماران آلزایمری و تعیین بهترین روش مداخله از بین چهار روش گوش دادن انفرادی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی غیرمرجح و آواز خواندن گروهی موسیقی مرجح است. روش: برای انجام این پژوهش، از میان موارد معرفی‌شده از طرف سازمان بهزیستی شهریار، 26 آزمودنی با استفاده از ملاک‌های تشخیصی DSM-IV و آزمون MMSE به‌صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در هر یک از گروه‌های شاهد (10 نفر) و آزمایشی (16 نفر و در هر یک از زیرگروه‌ها چهار نفر) قرار گرفتند. مداخله به‌صورت طرح نیمه‌تجربی پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه شاهد انجام شد و برای تحلیل نتایج پرسشنامة بی‌قراری کوهن-منسفیلد (که مراقبان پر کرده بودند)، آزمون t مستقل و وابسته به کار رفت. آزمودنی‌ها به مدت یک ماه، هفته‌ای پنج روز و هر روز 30 تا 45 دقیقه تحت انواع روش‌های موسیقی‌درمانی یاد شده قرار گرفتند. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از تأثیر انواع موسیقی‌درمانی بر کاهش بی‌قراری بیماران آلزایمری بود.

مقایسۀ مدل ذهنی طرح¬واره‌ای تیزدل و مدل شبکۀ تداعی باور در تبیین تفکر افسردگی‌زا

هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ مدل ذهنی طرحوارهای تیزدل و مدل شبکۀ تداعی باور در تبیین تفکر افسردگی‌زاست. روش: در این مطالعه، 60 نفر از دانشجویان، بر اساس ملاک‌های پژوهش انتخاب وبه طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. با استفاده از نمایش فیلم، به گروه اول خلق منفی و به گروه دوم خلق مثبت القا شد. به گروه سوم، گروه شاهد، خلقی القا نشد. آزمودنیها پیش از القای خلق و پس از القای آن، با استفاده از آزمون تکمیل جملات ناتمام، مقیاس نگرشهای ناکارآمد، زیرمقیاس کمالگرایی و تأییدخواهی ارزیابی شدند. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که خلق افسرده، مدلهای ذهنی طرحوارهای ناکارآمدی را جایگزین می‌کند که در آن فرد ارزش خود را وابسته به موفقیت/ شکست یا تأیید/ عدم تأیید می‌داند. نتیجه‌گیری: افسردگی را بر اساس جایگزینی مدلهای ذهنی طرحوارهای (دیدگاه تیزدل) بهتر از افزایش دسترس‌پذیری به خاطرات و سازه‌های منفی (نظریۀ باور) میتوان تبیین کرد.

بررسی شاخص‌های روان‌سنجی پرسشنامة باورهای اختلال خوردن

هدف: پژوهش حاضر به منظور ارزیابی ویژگیهای روانسنجی و هنجاریابی پرسشنامۀ باورهای اختلال خوردن کوپر و همکارانش (1997) انجام شد. روش: نمونة آماری این پژوهش دانشآموزان سال دوم دبیرستان 18 کلاس (403 نفر) بودند که از میان دبیرستان‌های دولتی دخترانۀ شهر تهران، به شیوۀ خوشهای مرحلهای انتخاب شده بودند. تمام آزمودنیها به نسخة فارسی پرسشنامۀ باورهای اختلال خوردن و نسخة کوتاه پرسشنامۀ طرح‌وارهها یا باورهای ناسازگار هستهای یانگ (1998) پاسخ دادند. یافتهها: روایی این پرسشنامه به وسیلة شاخصهای روایی همگرا و همزمان، و تحلیل عاملی بررسی شد. نتایج تحلیل عوامل با استفاده از روشهای مؤلفههای اصلی و چرخش واریماکس نشان داد که این پرسشنامه از چهار عامل خودباوری‌های منفی، کنترل پرخوری، خودپذیری و پذیرش به وسیلة دیگران تشکیل شده است. این عوامل بیش از 26/46 درصد واریانس کل را تبیین میکنند. روایی همگرای این پرسشنامه با محاسبة ضریب همبستگی زیرمقیاسهای این پرسشنامه با یکدیگر و با کل پرسشنامه تأیید شد که این ضرایب بین 31/0 تا 84/0 متغیر و معنادار بودند (01/0p<). روایی همزمان نیز با به کارگیری مقیاس باورهای ناسازگار اولیه برآورد شد که ضریب همبستگی میان این دو پرسشنامه 48/0 بود (01/0p<). اعتبار پرسشنامۀ باورهای اختلال خوردن با روش‌های آلفای کرونباخ و روش دونیمه‌سازی تحلیل شد که به ترتیب ضرایب 89/0و 72/0 به دست آمد. نتیجهگیری: با در نظر گرفتن نتایج این پژوهش، میتوان گفت آزمون باورهای اختلال خوردن به طور کلی میتواند ابزاری معتبر در ارزیابی باورهای اختلال خوردن در جمعیت ایرانی باشد.

اثر سیستم کانابینوییدی ناحیة 1CA هیپوكامپ پشتی بر حافظة موش‌های صحرایی حساس‌شده با نیكوتین

هدف: بررسی اثر تزريق دوطرفة آگونيست و آنتاگونيست گیرنده‌های کانابینوییدی در هيپوكامپ پشتي (1CA) بر حافظة موش‌های صحرایی حساس شده با نيكوتين. روش: در این پِژوهش برای بررسی حافظة موش‌های صحرایی نژاد ویستار از روش اجتنابی مهاری (غیرفعال) با مدل Step-through و حافظة حیوان 24 ساعت بعد از آموزش بررسی شد. يافته‌ها: تزریق درون‌مغزی آگونیست گیرنده‌های کانابینوییدي 2-212، 55WIN (µg/rat 6/0، 3/0) و آنتاگونیست اختصاصی گیرندة 1CB، 251AM (ng/rat 90، 60، 30) در روز آموزش به تخریب حافظة حیوانات منجر شد. تزریق درون‌مغزی 251AM، دو دقیقه قبل از تزریق درون‌مغزی 2-212، 55WIN (µg/rat 3/0) اثری بر روی تخريب حافظة ناشی از 2-212، 55WIN (µg/rat 3/0) نداشت. اثر تخریبی 2-212، 55WIN (µg/rat 3/0) و 251AM (ng/rat 60) مقادیر مختلف نيكوتين (mg/kg, S.C 6/0 و 4/0، 2/0)، 10 روز قبل از تزریق 2-212، 55WIN يا 251AM کاملاً از بین رفت. نتيجه‌گيري: هیپوکامپ پشتی نقش مهمی در فراموشی ناشی از کانابینوییدها داشته، تزریق پنج‌روزة نيكوتين ممکن است به حساسیت گیرندة نيكوتيني منجر شده، از این طریق در فراموشی ناشی از داروهاي کانابینوییدي اثر گذارد.

بررسی نقش خودکارآمدی حافظه بر عملکرد حافظة رویدادی و معنایی

هدف: در پژوهش حاضر، نقش خودکارآمدی حافظه در عملکرد حافظة رویدادی و معنایی دانشجویان دختر و پسر بررسی شده است. بدين منظور، از بين شش گروه روان‌شناسی، تکنولوژی آموزشی، برنامه‌ریزی درسی و آموزشی، راهنمایی و مشاوره، بنیادهای آموزش و پرورش، و گروه مدیریت آموزشی، نمونه‌ای شامل 16 دختر و 16 پسر دانشجوی مقطع كارشناسي از دانشکدة روان‌شناسی دانشگاه تربيت معلم به روش نمونه گيري خوشه‌اي انتخاب شدند. در این پژوهش از دو آزمون یادآوری کلمات پربسامد و کم بسامد، و تصاویر مشهور و غیرمشهور برای حافظة رویدادی؛ و از دو آزمون مقوله‌های طبقاتی و سیالی واژگان برای حافظة معنایی استفاده شد. طرح عاملی 2×2 استفاده شد (دو جنس و دو سطح کارآمدی) و نتایج تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت حافظة رویدادی در دانشجویان دارای سطح خودکارآمدی زیاد و کم حافظه، معنادار است. به عبارت دیگر، سطح بالاتر خودکارآمدی حافظه به عملکرد بهتر حافظة رویدادی منجر می‌شود. در حافظة معنایی دانشجویان دارای سطح خودکارآمدی زیاد و کم حافظه، تفاوت معنادار مشاهده نشد. کنش متقابل عوامل جنسیت و سطح خودکارآمدی حافظه بر عملکرد حافظة رویدادی و معنایی اثر معناداری نداشت.

رده‌بندی سنی بازی‌های رایانه‌ای از دیدگاه روان‌شناختی: مطالعه‌ای به روش دلفی

هدف: در میان صنایع مرتبط با وسایل سرگرم‌کننده، صنعت بازی‌های رایانه‌ای پرشتاب‌ترین روند رشد را داشته است. کودکان و نوجوانان زمان بسیاری را صرف این بازی‌ها می‌کنند و از آنها تأثیر می‌پذیرند. در ایران تاکنون نظامی برای رده‌بندی بازی‌های رایانه‌ای فراهم نشده است. هدف پژوهش حاضر طر احی نظام رده‌بندی سنی بازی‌های رایانه‌ای، متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامي است. روش: این مطالعه به روش دلفی انجام شد. بدین منظور با 17 نفر از روان‌پزشکان و روان‌شناسان برجسته، که در زمینة «رشد» و «کودک» کار کرده بودند، تماس برقرار شد که هشت نفرشان پذیرفتند در این پژوهش مشارکت کنند. نظرات این افراد با استفاده از یک پرسشنامة 187 گویه‌ای دربارة محتوای بالقوه آسیب‌رسان بازی‌های رایانه‌ای (شامل خشونت، مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، تبعیض، ناسزا و ارزش‌ها) جمع‌آوری شد. متخصصان می‌بایست در مواجهه با هر گویه، با انتخاب یکی از گزینه‌های 3، 7، 12، 15، 18 و 25 سال، سن مناسب برای هر محتوا یا ممنوع بودن برای همة سنین را مشخص می‌کردند. سپس میانگین گزینه‌های منتخب متخصصان، همراه با نظر پرسشگر به وی برگشت داده و از وی خواسته می‌شد تا با در نظر گرفتن نمرات مجدداً نظر بدهد. یافته‌ها: میانگین نمرات در مرحلة دوم تغییر نکرد، ولی انحراف معیار آن کاهش یافت که به معنی همگراتر شدن نظرات است. نتیجه‌گیری: مطالعه نشان می‌دهد که در زمینه‌هایی مانند مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، و خشونت اختلاف نظر متخصصان بسیار کمتر و در نتیجه با اطمینان بیشتری می‌تواند استفاده از آن را توصیه نمود؛ اما اختلاف نظر متخصصان در زمینة تبعیض، ناسزا و ارزش‌ها زیاد است که این خود انجام پژوهش‌های كمي و کیفی بیشتری را ضروری می‌سازد.

اثربخشی تکنیک‌های ذهن‌آگاهی انفصالی در درمان یک مورد اختلال وسواسی - اجباری

هدف: هدف پژوهش حاضر، معرفی و بررسی اثربخشی تکنیک‌های ذهن‌آگاهی انفصالی در کاهش علایم وسواسی یک مورد خاص اختلال وسواسی - اجباری است. روش: در یک بررسی تک‌آزمودنی از نوع طرح A-B، اثر تکنیک‌های ذهن‌آگاهی انفصالی بر یک مورد اختلال وسواسی - اجباری بررسی شد. آزمودنی در مرحلة A (خط پایه) و مرحلة B (جلسة آخر درمان)، مقیاس وسواسی - اجباری ییل- براون، پرسشنامة کنترل فکر، پرسشنامة فراشناخت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر را تکمیل کرد. در جلسة چهارم و سه ماه پس از پایان جلسات درمانی، یعنی در مرحلة پی‌گیری نیز مقیاس ییل - براون و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس را تکمیل نمود. یافته‌ها: در مقیاس ییل - براون، نمرة آزمودنی از 36 در مرحلة خط پایه به 12 در جلسة هشتم و 10 در مرحلة پی‌گیری تقلیل یافت. در مقیاس کنترل فکر، نمرة آزمودنی در زیر‌مقیاس‌های تنبیه و نگرانی کاهش معنادار نشان داد. نتایج دیگر، شامل کاهش نمره در زیرمقیاس‌های پرسشنامة فراشناخت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و افزایش نمره در مقیاس خودکارآمدی عمومی بود. نتیجه‌گیری: تکنیکهای ذهن‌آگاهی انفصالی در درمان اختلال وسواسی- اجباری مؤثرند.

اثربخشی آموزش حل مسألۀ شناختی- اجتماعی بر بهبود روابط بین فردی تغییر رفتارهای اجتماعی و ادراک خودکارآمدی دانش‌آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری

اثربخشی آموزش حل مسألۀ شناختی- اجتماعی بر بهبود روابط بین فردی تغییر رفتارهای اجتماعی و ادراک خودکارآمدی دانش‌آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری

تأثیر مهارت زبانی بر شدت ناروانی در دانش‌آموزان دوزبانة مبتلا به لکنت

هدف: هدف مطالعۀ حاضر بررسي نقش مهارت زباني در میزان ناروانی دوزبانههاي کرد- فارس دچار لکنت میباشد. روش: ‌در این مطالعۀ تحلیلی، 31 دانشآموز دو زبانۀ (کردی-فارسی) دچار لکنت با میانگین سنی 10 سال و نه ماه به روش نمونهگيري در دسترس انتخاب شدند. مهارت زباني و شدت نارواني دو زبان از لحاظ شاخصهاي پيچيدگي زبان، غناي واژگاني و معيار ناروانيهاي شبه‌لکنت به کمک تحليل گفتار پيوسته به‌دست آمد و با هم مقايسه شد. یافته‌ها: پيچيدگي زبانی زبان فارسي (شامل ميانگين طول گفتار، طول پنج جملۀ طولاني، تعداد افعال جمله و تعداد بندهای وابسته در جمله) به‌طور معنادار بيشتر از کردي و غناي واژگاني آن نیز بيشتر از کردي است، اما اين تفاوت معنادار نیست. شرکتکنندگان در هر دو زبان لکنت داشتند، اما شدت لکنت آنها در زبان فارسي بيشتر از کردي بود. نتیجه‌گیری: در این تحقیق، زبان غالب نمونه، فارسي بود که دليل آن را بايد درآموزش مداوم و فشردۀ آن به دانش‌آموزان جستوجو کرد. عدم آموزش زبان مادري به این دانشآموزان در مدرسه، يادگيري آنها را ضعيف و شرايط را براي یادگیری دوزبان نابرابر کرده بود. شدت نارواني زبان غالب (فارسی) بيشتر بود که دليل اين وضعيت را بايد در عوامل اجتماعي- روانشناختي مؤثر بر لکنت (مانند نگرش شرکتکنندگان به زبان و فرهنگ فارسي، و انگيزۀ آنها برای يادگيري آن) دنبال نمود. ارتباط عاطفي مثبت با زبان مادري هم ميتواند يکي از دلايل اين وضعيت باشد

تأثیر استرس بر توجه بینایی متمرکز و انتخابی با نگاه به عامل شخصیتی دلپذیر بودن

هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر استرس بر توجه بینایی انتخابی و متمرکز با نگاه به عامل شخصیتی دلپذیربودن (A) است. روش:‌ بدین منظور از میان دانشجویان دانشگاههای شهر تهران، به صورت نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای و با رعایت متغیرهای کنترل غربال‌گری نوروسایکالوژیک،60 دانشجوی پسر انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار داده شدند. آزمودنیهای گروههای آزمایش پس از انجام تکالیف استرسزای شناختی، تحت آزمایش توجه بینایی انتخابی و متمرکز قرار گرفتند. توجه بینایی انتخابی و متمرکز آزمودنیهای گروه کنترل، بدون انجام این تکالیف سنجیده شد. شاخصهای سنجش توجه بینایی آزمودنیها، تعداد خطاهای شمارش و طبقهبندی بود. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که استرس به افزایش معنادار خطای شمارش و طبقهبندی منجر میشود (001/0>p) و عامل شخصیتی دلپذیربودن نیز خطای شمارش (001/0>p) و طبقهبندی (001/0>p) آزمودنیها را بیشتر افزایش میدهد. نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشاندهندۀ این است که استرس، توجه بینایی انتخابی و متمرکز به محرکهای خنثی را کاهش میدهد و عامل A نیز این اثر منفی را تشدید میکند.

تأثیر محتوای عاطفی بر حافظۀ آشكار و ناآشكار به تفکیک جنسیت

هدف: بررسی اثر جنسيت و محتواي عاطفي بر عملكرد حافظۀ آشكار و ناآشكار. روش: اين پژوهش با استفاده از نمونهگيري تصادفي خوشهاي در 90 دانشجوي فني و مهندسي دورۀ کارشناسی دانشگاه علم و فرهنگ انجام شد. براي تكاليف حافظۀ ناآشكار، متوني با محتواي مثبت، منفي و خنثي به کار رفت. هنگامی كه شركتكنندگان متون را با صداي بلند و تا حد امكان با سرعت ميخواندند (البته نه آنقدر سریع كه چيزي نفهمند) مدت خواندن آنها اندازهگیري و در پايان آزمون حافظۀ ناآشكار، تكاليف آشكار، که شامل سؤالهای چند گزينهاي (بازشناسي) و معطوف به متون بود، اجرا ميشد. يافتهها: در هر دو حافظه (آشكار و ناآشكار)، بهترین عملكرد در گروه مردان به تكليف مثبت مربوط میشد، اما به طور كلي، زنان در حافظۀ آشكار بهتر از مردان عمل میکردند. يافتۀ ديگر، سرعت خواندن متون بود كه گروه زنان در متون خنثي از همۀ گروهها عملکرد بهتری داشتند. نتيجهگيري: عملكرد حافظۀ آشكار و ناآشكار در دو جنس، با توجه به تكليف، با هم تفاوت داشت؛ بدين صورت كه در هر دو حافظه، مردان در تكليف مثبت و زنان در تكليف منفي بهترین عملکرد را داشتند.

« بعدی  ۲۷۷  ۲۷۶  ۲۷۵  ۲۷۴  ۲۷۳  ۲۷۲  ۲۷۱  ۲۷۰  ۲۶۹  ۲۶۸  ۲۶۷  ۲۶۶  ۲۶۵  ۲۶۴  ۲۶۳  ۲۶۲  ۲۶۱  ۲۶۰  ۲۵۹  ۲۵۸  قبلی »